فیلم ریدن دختر خاطرات خنده دار سری 1 ضد دختر عکس جدید فانتزی من اینه که ... سری 1 دانلود آهنگ جدید و فوق العاده مازیار فلاحی مورد داشتیم سری 1 اس ام اس جدید اس ام اس جدید و عاشقانه ....
270- غضنفر براي خريد عروسي ميره كفش فروشي، به كفاشه ميگه يه كفش عالي ميخوام. كفاشه ميگه: يه كفش بهت ميدم تو كل ايران لنگه نداره! غضنفر داد ميكشه: آخه مرد حسابي با يه لنگه كفش كه جلو مهمونا آبروم ميره!
271- يه نفر رفته بود تو يه رودخونه كم عمق و داشت ماهي ميگرفت و ميخووند: من مرد ماهگيرم آب رسيده به زانوم! يه نفر رد ميشد، وقتي شعر طرف رو ميشنوه ميگه: يه كم برو جلوتر تا شعرت قافيه دار شه!
272- به حیف نون ميگن باباتو بيشتر دوست داري يا مامانتو؟ ميگه مامانتو!
273- به یارو ميگن شما آشغالاتون رو تو چي ميريزيد؟ ميگه لاي نون! ميگن لاي نون؟ ميگه نميدونم لاي نون يا ناي لون!
274- جاهله واستاده بوده سر كوچه، هي اخ و تف مينداخته، باخودش ميگفته: نامرد عجب دست فرموني داشت! يك بابايي ازش ميپرسه: ببخشيد، ميشه بگيد چيكار ميكنيد؟ جاهله (يك تف غليظ ميندازه) ميگه: تو كوچه شيش متري... (يك تف پدر مادردار ديگه) ... پدر سگ عجب دست فرموني داشت! يارو ميگه: بابا يجور بگو ماهم بفهميم. جاهله باز يك تف اساسي ميندازه، ميگه: تو كوچه شيش متري.... (اخخخ تــف!) ...با تريلي هيجده چرخ اومده بود... (خخخخ تـف!) ميخواست دور بزنه.... (خخخ..تــــف) گفتم نميشه.... (تف) ...گفت: اگه شد چي؟ (ااخخخخ تتف) گفتم اگه شد بيا برين تو دهن من! (اخخخخخخ تـــف!) ...نامرد عجب دستفرموني داشت!
275- لره رو ميفرستن جبهه، بعد شيش هفت ماه برميگرده، در ميزنه، داداش كوچيكش با يك تپه ان ريش درو وا ميكنه! لره هول ميكنه، ميگه: چي شده!؟ ننه مرده.. بوا مرده؟! داداشش هيچي نميگه، فقط يك نگاهِ معني داري بهش ميندازه و ميره تو. لره جفت ميكنه، ميره تو ميبينه داداش بزرگش هم تا زير گردن ريش گذاشته! بدبخت پاك شلوارشو خيس ميكنه، ميگه: اصغرجون، تورو خدا بگو چي شده؟! كي مرده؟! داش اصغر هم يك نگاه به لره ميكنه و از اتاق ميره بيرون. لره بدبخت سراسيمه ميره تو اتاق باباش، ميبينه ريش باباش رسيده تا دم نافش! لره دو دستي ميزنه تو سرش، ميگه: بوا... بگو آخه چه بلايي سرمون اومده؟ ننه مرده؟! باباش ميگه: اي كاش ننت مرده بي... كاش بوات مرده بي... پسر آخه اين ريش تراشو چرا بردي؟!
276- حیف نون ميره مرغداري، جو ميگيردش... تخم ميكنه!
277- فرمانده به سربازاش ميگه: توي همين خيابوس پاسداري بدين. از ساعت 9 شب به بعد هم هر كس رو كه ديديد با تير بزنيد چون حكومت نظاميه، فهميدين؟ همه ميزنند بالا و فرمانده تا مياد بره سوار ماشينش بشه صداي تير ميشنوه. بر ميگرده و ميبينه يكي از سربازهاي ترك يك بنده خدايي رو كشته. ميگه: احمق بيشعور... مگه من نگفتم بعد از ساعت 9 تير اندازي كنين؟ الان كه ساعت 6 است. سربازه ميگه: ايلده قربان يه آدرسي رو پرسيد كه تا ساعت 11 شب هم پيداش نميكرد!
278- به غضنفر ميگن: خر عاقلتر است يا گاو؟ ميگه: خوب معلومه ديگه گاو! ميگن چرا؟ ميگه: ايلده وقتي گاو ميخواد از اينطرف جاده بره اونطرف اول يه نگاه به اينطرف ميكنه بعد يه نگاه به اونطرف ميكنه بعد از جاده رد ميشه. ولي خر... عين گاو سرشو مياندازه پايين و از جاده رد ميشه!
279- يه روز يه یارو داشته به ديوار مرقد امام ميشاشيده يهو بسيجي ها ميريزن سرش و يه كتك حسابي بهش مي زنن. یارو داد و بيداد مي كنه و ميگه: بابا من شاش بند شده بودم اومدم اينجا آقا شفام داده ديگه!
296- يک روز يه عربه افتاده بود روي يک نفر و دبزن! و مرتب داد ميزد: مردم کمک، کمک کنيد مردم....! به او گفتند: مرد حسابي تو که خوب داري طرف رو مشت و مال ميدي. ديگه براي چي کمک ميخواي؟ گفت: پدرسوخته بهم گفته اگه بلند شدم مي کشمت!
297- يه روز يه غضنفر ميره يه خونه دزدي، چون چيزي براي دزديدن پيدا نميکنه، مشقاي بچه رو خط ميزنه.
298- يه روز يه گاوه ميره کلاس انگليسي بعد که مياد بيرون ميگه: و و و و و ي ي ي ي ي ي
299- يک روز يه سوسک از سوراخ دستشويي مياد بيرون. از اون ميپرسند: چرا اومدي بيرون؟ ميگه: به اميد يه هواي تازه تر... گفتيم از رفتن و خونديم از سفر...!
300- یارو ميره بقالي ميگه: آقا نوشابه خانواده داريد؟ بقاله ميگه بله قربان... سياه يا زرد؟ یارو ميگه: اونش ديگه به تو ربطي نداره!
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید